Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «باشگاه خبرنگاران»
2024-05-04@22:27:14 GMT

تفسیر آیات ۳۶-۳۷ سوره توبه

تاریخ انتشار: ۱۶ مهر ۱۳۹۷ | کد خبر: ۲۰۹۷۷۳۸۳

تفسیر آیات ۳۶-۳۷ سوره توبه

به گزارش خبرنگارحوزه قرآن و عترت گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران جوان؛توبه به معنى بازگشتن از گناه و کار بد، و نام نهمین سوره قرآن مجید است. نام این سوره از آیه ۱۰۵ آن گرفته شده است. در این سوره داستان متخلّفین از جنگ تبوک آمده است. سوره توبه تنها سوره اى از قرآن است که بدون "بسم اللّه الرّحمن الرّحیم" آغاز مى شود.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

زیرا اعلان جنگ به مشرکان و برائت از آنان است. پاره اى از موضوعات این سوره عبارتند از: قطع رابطه با مشرکان، جهاد در راه خدا، ستایش مجاهدان راه خدا، لزوم تحصیل علم، و پرهیز از تراکم ثروت، داستان هجرت پیامبر (ص)، موضوع ماه هاى حرام، گرفتن جزیه از اقلّیت هاى مذهبى، سرنوشت منافقان و موضوع زکات. این سوره در مدینه نازل شده و ۱۲۹ آیه دارد.
برای این سوره ده نام ذکر کرده اند، ولی نام «توبه» به دلیل آیات فراوانی که در این باره سخن گفته است و نام برائت به خاطر آمدن در ابتدای سوره، مشهورتر است.
سوره توبه تنها سوره‌ای است که با «بسم الله الرحمن الرحیم» آغاز نشده است. درباره دلیل این امر از قول امام علی علیه السلام آمده است: «بسم الله الرحمن الرحیم برای امان دادن و رحمت است و سوره برائت برای دفع امان و جنگ نازل شده است» ۲ از این رو در ابتدای این سوره "بسم الله" نیامده است.
از پیامبراکرم صلی الله علیه و آله و سلم روایت شده: «هر کس سوره انفال و توبه را قرائت نماید، من شفاعت کننده و گواهی دهنده به سود او در روز قیامت هستم که او از نفاق مبرّا است و به تعداد همه مردان و زنان منافق در دنیا، ده حسنه به او عطا می‌شود و ده گناه از او پاک شده و ده درجه بر درجات او افزوده می‌شود و عرش و حاملان آن در ایام حضورش در دنیا، بر او درود می‌فرستند.»
امام صادق علیه السلام: «کسی که سوره انفال و توبه را در هر ماه قرائت کند، هرگز نفاق وارد قلب او نمی‌شود و از شیعیان امیرالمومنین علی علیه السلام خواهد بود.»
در تفسیر عیاشی پس از نقل این روایت اضافه کرده است: و روز قیامت بر سفره‌های بهشتی همراه شیعیان امام علی علیه السلام روزی می‌خورد تا اینکه مردم از حساب فارغ شوند.

إِنَّ عِدَّةَ الشُّهُورِ عِنْدَ اللَّهِ اثْنَا عَشَرَ شَهْرًا فِی کِتَابِ اللَّهِ یَوْمَ خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ مِنْهَا أَرْبَعَةٌ حُرُمٌ ذَلِکَ الدِّینُ الْقَیِّمُ فَلَا تَظْلِمُوا فِیهِنَّ أَنْفُسَکُمْ وَقَاتِلُوا الْمُشْرِکِینَ کَافَّةً کَمَا یُقَاتِلُونَکُمْ کَافَّةً وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ مَعَ الْمُتَّقِینَ ﴿۳۶﴾
در حقیقت‏ شماره ماه ‏ها نزد خدا از روزى که آسمان‌ها و زمین را آفریده در کتاب [علم]خدا دوازده ماه است از این [دوازده ماه]چهار ماه [ماه]حرام است این است آیین استوار پس در این [چهار ماه]بر خود ستم مکنید و همگى با مشرکان بجنگید چنانکه آنان همگى با شما مى ‏جنگند و بدانید که خدا با پرهیزگاران است (۳۶)
إِنَّمَا النَّسِیءُ زِیَادَةٌ فِی الْکُفْرِ یُضَلُّ بِهِ الَّذِینَ کَفَرُوا یُحِلُّونَهُ عَامًا وَیُحَرِّمُونَهُ عَامًا لِیُوَاطِئُوا عِدَّةَ مَا حَرَّمَ اللَّهُ فَیُحِلُّوا مَا حَرَّمَ اللَّهُ زُیِّنَ لَهُمْ سُوءُ أَعْمَالِهِمْ وَاللَّهُ لَا یَهْدِی الْقَوْمَ الْکَافِرِینَ ﴿۳۷﴾
جز این نیست که جابجا کردن [ماههاى حرام]فزونى در کفر است که کافران به وسیله آن گمراه مى ‏شوند آن را یکسال حلال مى ‏شمارند و یکسال [دیگر]آن را حرام مى‏ دانند تا با شماره ماههایى که خدا حرام کرده است موافق سازند و در نتیجه آنچه را خدا حرام کرده [بر خود]حلال گردانند زشتى اعمالشان برایشان آراسته شده است و خدا گروه کافران را هدایت نمى ‏کند (۳۷)
تفسیر:آتش بس اجبارى
از آنجا که در این سوره بحثهاى مشروحى پیرامون جنگ با مشرکان آمده است در دو آیه مورد بحث اشاره به یکى دیگر از مقررات جنگ و جهاد اسلامى شده و آن احترام به ماههاى حرام است.
نخست مى گوید: (تعداد ماه‌ها در نزد خدا در کتاب آفرینش از آن روز که آسمان و زمین را آفرید دوازده ماه است) (ان عدة الشهور عند الله اثنا عشر شهرا فى کتاب الله یوم خلق السموات و الارض) تعبیر به (کتاب الله) ممکن است اشاره به قرآن مجید یا سائر کتب آسمانى باشد، ولى با توجه به جمله (یوم خلق السموات و الارض) مناسبتر این است که به معنى کتاب آفرینش و جهان هستى باشد، و به هر حال از آن روز که نظام منظومه شمسى به شکل کنونى صورت گرفت سال و ماه وجود داشت، سال عبارت از یک دوره کامل گردش زمین به دور خورشید، و ماه عبارت از یک دوره کامل گردش کره ماه به دور کره زمین است که در هر سال ۱۲ بار تکرار مى شود
این در حقیقت یک تقویم پر ارزش طبیعى و غیر قابل تغییر است که به زندگى همه انسان‌ها یک نظام طبیعى مى بخشد و محاسبات تاریخى آن‌ها را به دقت تنظیم مى کند، و این یکى از نعمتهاى بزرگ خدا براى بشر محسوب مى شود، آنچنان که در آیه ۱۸۹ سوره (بقره) (یسئلونک عن الاهلة قل هى مواقیت للناس و الحج) مشروحا بحث کرده ایم.
سپس اضافه مى کند: (از این دوازده ماه چهار ماه، ماه حرام است) که هر گونه جنگ و نبرد در آن حرام است (من‌ها اربعة حرم).
بعضى از مفسران تحریم جنگ در این چهار ماه را از زمان (ابراهیم خلیل) مى دانند که در عصر جاهلیت عرب نیز به عنوان یک سنت به قوت خود باقى بود، هر چند آن‌ها طبق امیال و هوسهاى خود گاهى جاى این ماه‌ها را تغییر مى دادند، ولى در اسلام همواره ثابت و لا یتغیر است که سه ماه آن پشت سر هم (ذى القعده) و (ذى الحجه) و (محرم) و یک ماه جدا است و آن ماه رجب است و به قول عرب‌ها سه ماه (سرد) (یعنى پشت سر هم) و یک ماه (فرد) است.
ذکر این نکته لازم است که تحریم جنگ در این ماه‌ها در صورتى است که جنگ از ناحیه دشمن به مسلمانان تحمیل نشود، اما در این صورت بدون شک مسلمانان باید بپاخیزند و دست روى دست نگذارند، زیرا احترام ماه حرام از ناحیه آنان نقض نشده بلکه از ناحیه دشمن نقض گردیده است (چنانکه شرح آن ذیل آیه ۱۹۴ سوره بقره گذشت).
بعد براى تاکید مى گوید: (این آئین ثابت و پا بر جا و تغییرناپذیر است نه رسم نادرستى که در میان عرب بود که با میل و هوس ‍ خویش آن‌ها را جابجا مى کردند (ذلک الدین القیم).
از پاره اى از روایات استفاده مى شود که تحریم جنگ در این چهار ماه علاوه بر آئین ابراهیم در آئین یهود و مسیح و سائر آئینهاى آسمانى نیز بوده است و جمله ذلک الدین القیم ممکن است اشاره به این نکته نیز بوده باشد، یعنى از نخست در همه آئین‌ها به صورت یک قانون ثابت وجود داشته است.
سپس مى گوید: (در این چهار ماه به خود ستم روا مدارید با شکستن احترام آن‌ها خویش را گرفتار کیفرهاى دنیا و مجازاتهاى آخرت نسازید) (فلا تظلموا فیهن انفسکم).
ولى از آنجا که ممکن بود تحریم جهاد در این چهار ماه وسیله اى براى استفاده دشمنان بشود و آن‌ها را در حمله کردن به مسلمین جسور کند در جمله بعد اضافه مى کند: (با مشرکان بطور دسته جمعى پیکار کنید همانگونه که آن‌ها متفقا با شما مى جنگند) (و قاتلوا المشرکین کافة کما یقاتلونکم کافة).
یعنى با اینکه آن‌ها مشرکند و بت پرست و شرک سرچشمه پراکندگى است ولى با این حال در یک صف واحد با شما مى جنگند، شما که موحدید و یکتا پرست و توحید آئین اتحاد و یگانگى است سزاوارتر هستید که وحدت کلمه را برابر دشمن حفظ کنید و در یک صف همچون یک دیوار آهنین در مقابل دشمنان بایستید.
سرانجام مى گوید: (و بدانید اگر پرهیزگار باشید و اصول تعلیمات اسلام را دقیقا اجراء کنید خداوند پیروزى شما را تضمین مى کند زیرا خدا با پرهیزگاران است) (و اعلموا ان الله مع المتقین).
در دومین آیه مورد بحث اشاره به یک سنت غلط جاهلى یعنى مسئله نسى (تغییر دادن جاى ماههاى حرام) کرده مى گوید: (تغییر دادن ماههاى حرام کفرى است که بر کفر آن‌ها افزوده مى شود) (انما النسى ء. زیادة فى الکفر) (و با این عمل افراد بى ایمان در گمراهى بیشتر قرار مى گیرند) (یضل به الذین کفروا).
(آن‌ها در یک سال ماهى را هلال مى شمرند، و سال دیگر همان ماه را تحریم مى کنند تا به گمان خود آنرا با تعداد ماههائى که خدا تعیین کرده تطبیق دهند) یعنى هر گاه یکى از ماههاى حرام را حذف مى کنند ماه دیگرى را به جاى آن مى گذارند تا عدد چهار ماه تکمیل شود! (یحلونه عاما و یحرمونه عاما لیواطؤ ا. عدة ما حرم الله).
در حالى که با این عمل زشت و مسخره فلسفة تحریم ماههاى حرام را به کلى از میان مى بردند و حکم خدا را بازیچه هوسهاى خویش مى ساختند، و عجب اینکه از این کار خود بسیار خشنود و راضى هم بودند، زیرا اعمال زشتشان در نظرشان جلوه کرده بود (زین لهم سوء اعمالهم).
آن‌ها با وسوسه هاى شیطانى چنانکه خواهد آمد ماههاى حرام را دگرگون مى ساختند و عجب اینکه آن را یک نوع تدبیر زندگى و معیشت و یا پیشرفت کار در زمینه جنگ‌ها و آمادگى جنگى مى پنداشتند، و مى گفتند فاصله زیاد آتش بس ورزیدگى جنگى را کم مى کند باید آتشى بپا کرد!.
خدا نیز آن مردمى را که شایستگى هدایت ندارند به حال خود رها مى کند و دست از هدایتشان مى کشد زیرا خداوند گروه کافران را هدایت نمى کند (و الله لا یهدى القوم الکافرین).


نکته‌ها
در اینجا به چند نکته باید توجه کرد
۱- فلسفه ماههاى حرام
تحریم جنگ در این چهار ماه یکى از طرق پایان دادن به جنگهاى طویل المدة، و وسیله اى براى دعوت به صلح و آرامش بود، زیرا هنگامى که جنگجویان چهار ماه از سال اسلحه را به زمین بگذارند و صداى چکاچک شمشیر‌ها یا صفیر گلوله‌ها خاموش ‍ شود و مجالى براى تفکر و اندیشه به وجود آید احتمال پایان یافتن جنگ بسیار زیاد است.
همیشه ادامه یک کار با شروع مجدد آن پس از خاموشى تفاوت دارد و دومى به مراتب مشکلتر است، فراموش نمى کنیم که در دوران جنگهاى بیست ساله ویتنام چه اندازه زحمت مى کشیدند تا یک آتش بس بیست و چهار ساعته در آغاز
سال نو مسیحى یا مانند آن به وجود آورند، ولى اسلام براى پیروان خود در هر سال یک آتش بس چهارماهه اعلام مى دارد و این خود نشانه روح صلح طلبى اسلام است.
ولى همانگونه که گفتیم اگر دشمن بخواهد از این قانون اسلامى سوء استفاده کند و حریم ماههاى حرام را بشکند اجازه مقابله به مثل به مسلمانان داده شده است.
۲- مفهوم و فلسفه (نسى ء) در جاهلیت
(نسى ء) بر وزن (کثیر) از ماده (نساء) به معنى تاخیر انداختن است (و خود این کلمه مى تواند اسم مصدر یا مصدر باشد) و به داد و ستدهائى که پرداخت پول آن به تاخیر مى افتد (نسیه) گفته مى شود.
در زمان جاهلیت عرب گاهى یکى از ماههاى حرام را تاخیر مى انداختند یعنى مثلا به جاى ماه محرم ماه صفر را انتخاب مى کردند و تشریفات آن بدینگونه بود که یکى از سران قبیله (بنى کنانة) در مراسم حج در سرزمین (منى) در یک اجتماع نسبتا بزرگ پس از تقاضاى مردم این جمله را بر زبان جارى مى کرد و مى گفت:: (من ماه محرم را امسال به تاخیر انداختم و ماه صفر را به جاى آن انتخاب کردم)!
و از ابن عباس نقل شده اول کسى که این سنت را بر قرار ساخت (عمرو ابن لحى) بود و بعضى گفته اند (قلمس) مردى از بنى کنانه بود.
فلسفه این کار در نظر آن‌ها به عقیده بعضى این بوده است که گاهى تحمل سه ماه حرام پشت سر هم (ذى القعده، ذى الحجه، و محرم) مشکل بوده و آن را به پندار خود مایه تضعیف روح جنگجوئى و رکود کار سربازان مى شمردند، زیرا عرب در جاهلیت علاقه عجیبى به غارتگرى و خونریزى و جنگ داشت، و اصولا
(جنگ و غارت) جزئى از زندگى او را تشکیل مى داد، و تحمل سه ماه آتش بس پى در پى براى آن‌ها طاقت فرسا بود، لذا کوشش مى کردند لااقل ماه محرم را از این سه ماه جدا کنند.
این احتمال نیز داده شده است که گاهى به خاطر افتادن ذى الحجه در تابستان مسئله حج بر آن‌ها دشوار مى شد و مى دانیم حج و مراسم آن براى عرب جاهلى تنها مسئله عبادت نبود بلکه این مراسم بزرگ که از زمان ابراهیم (علیه السلام) به یاد مانده بود کنگره عظیمى محسوب مى شد که مایه رونق تجارت و اقتصاد آن‌ها بود و فوائد گوناگونى از این اجتماع نصیب آن‌ها مى شد، لذا جاى ماه ذى الحجة را به میل خود تغییر داده، و ماه دیگرى را که هوا در آن ماه، آمادگى بیشترى داشت بجایش قرار مى دادند، و ممکن است هر دو فلسفه صحیح باشد.
اما به هر صورت این عمل سبب مى شد که آتش جنگ‌ها همچنان فروزان بماند، و فلسفه ماههاى حرام پایمال شود، و مراسم حج بازیچه دست این و آن و وسیله اى براى منافع مادى آن‌ها گردد.
قرآن این کار را زیادى در کفر شمرده، زیرا علاوه بر شرک و کفر اعتقادى که داشتند با زیر پا گذاشتن این دستور مرتکب (کفر عملى) هم مى شدند، به خصوص اینکه با این کار دو عمل حرام انجام مى دادند یکى اینکه حرام خدا را حلال کرده بودند، و دیگرى اینکه حلال خدا را حرام نموده بودند.
۳- وحدت کلمه در برابر دشمن
قرآن در آیات فوق دستور مى دهد که به هنگام مبارزه با دشمن، مسلمانان متفقا و در صف واحد با آن‌ها پیکار کنند، و از این دستور استفاده مى شود که حتى مبارزات سیاسى و فرهنگى و اقتصادى و نظامى خود را در برابر آنان هماهنگ سازند، و تنها در سایه چنین وحدتى که از روح توحید اسلام سرچشمه مى گیرد
توانائى بر پیروزى در مقابل دشمن دارند، این همان دستورى است که مدت‌ها است به دست فراموشى سپرده شده و یکى از علل انحطاط مسلمین محسوب مى شود.
۴- چگونه اعمال زشت در نظر زیبا جلوه مى کند؟
وجدان انسان در حالى که دست نخورده باشد به خوبى نیک و بد را تشخیص مى دهد، اما هنگامى که دانسته قدم در جاده گناه و خلافکارى بگذارد فروغ وجدان کمرنگ و کمرنگتر مى شود و کار به جائى مى رسد که زشتى و قبح گناه تدریجا از میان مى رود.
هر گاه باز ادامه به این کار دهد کم کم اعمال زشت در نظرش زیبا، و زیبا، زشت جلوه مى کند! و این همان چیزى است که در آیات فوق و آیات دیگر قرآن به آن اشاره شده.


گاهى (تزیین اعمال زشت) به شیطان نسبت داده شده است، مانند آیه ۶۳ سوره (نحل) (فزین لهم الشیطان اعمالهم) و گاهى به صورت فعل مجهول مانند آیه فوق ذکر شده است که فاعل آن ممکن است وسوسه هاى شیطان و یا نفس سرکش بوده باشد.
و گاهى به (شرکاء) (یعنى بتها) مانند آیه ۱۳۷ سوره (انعام)، و حتى گاهى به خداوند نسبت داده شده است، مانند آیه ۴ سوره (نمل) (ان الذین لا یؤ منون بالاخرة زینا لهم اعمالهم): (کسانى که ایمان به آخرت ندارند اعمال زشتشان را در نظرشان زیبا جلوه مى دهیم).
بار‌ها گفته ایم که نسبت دادن اینگونه امور به خداوند به خاطر آن است که این‌ها خاصیت عمل خود انسان محسوب مى شود، و خواص همه اشیاء به دست خدا است و مسبب الاسباب او است، و نیز گفته ایم این گونه نسبت‌ها هیچگونه مخالفتى با مسئله اختیار و آزادى اراده انسان ندارد.

انتهای پیام/

منبع: باشگاه خبرنگاران

کلیدواژه: قرآن تفسیر

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.yjc.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «باشگاه خبرنگاران» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۰۹۷۷۳۸۳ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

امام صادق(ع) و عبور از دوگانه‌های باطل

یکی از ابعاد مهم در سیره امام صادق(ع)، نهضت علمی و فرهنگی گسترده‌ای بود که توسط ایشان جریان پیدا کرد. امام صادق(ع) نهضتی را که پدر بزرگوارش، امام محمد باقر(ع) آغاز کرده بود، به اوج رساند. عصر امام صادق(ع) یکی از پرتحول‌ترین دوره‌های تاریخ اسلام است. این دوران با تضارب افکار و اندیشه‌ها و پیدایش نحله‌های مختلف و انواع انحراف‌ها و بدعت‌ها و عقاید باطل در جامعه همراه بود. بسیاری از این جریان‌های فکری، دوگانه‌های باطلی بود که در برابر یکدیگر شکل گرفته بود و امام صادق(ع) با عبور از هر دو جریان، جریان سومی را به عنوان خط اصیل معارف اسلامی تبیین ‌کردند.

اکنون برخی از این دوگانه‌های انحرافی و نحوه عبور امام صادق(ع) از آن‌ها و تبیین جریان سوم و اصیل را بازگو می‌کنیم.

برخی از دوگانه‌های انحرافی در زمان امام صادق(ع)

جریان «اهل حدیث» یکی از جریان‌های فکری دوران حضرت بود که تمرکز خود را روی روایات قرار داده و تعقل را کنار گذاشته بود، در مقابل این جریان «اهل رأی» بودند که در عقل‌گرایی افراط داشتند و به متون وحیانی توجهی نداشتند.

جریانی دیگر به نام «جبریه» قائل به جبر بودند و اختیار انسان را با استناد به توحید عملی زیرسؤال می‌بردند و در مقابل این جریان، «مفوّضه» انسان را به‌صورت کامل مختار دانسته و عملاً سلطه و اراده الهی نسبت به افعال انسان را زیرسؤال می‌بردند. همچنین در رویکردهای تفسیری، جریانی بود که به‌صورت کلی امکان تفسیر قرآن را زیرسؤال برده و قرآن را قابل تفسیر نمی‌دانست و جریانی دیگر بدون هیچ چارچوب مشخصی، به تفسیر قرآن می‌پرداخت تا جایی که کار به تفسیر رأی کشیده می‌شد.

در مباحث خاص‌تر و جزئی‌تر کلامی، جریانی در بحث خداشناسی و صفات الهی، قائل به تعطیل بود و «معطله» نام داشت. در برابر آن، جریان «مشبهه» و یا «مجسمه» بود که خدا را به مخلوقاتش تشبیه می‏کرد و برخی از آن‌ها برای خدا جسم قائل بودند.

مقابله با دوگانه‌های انحرافی با تبیین جریان سوم

گفتیم اهل حدیث، کسانی بودند که عقل و علم را به‌طور مطلق انکار کرده و تنها بر ظواهر قرآن و حدیث تکیه می‌کردند. این جریان درواقع اهل «جمود بر نص» بود و هرگونه تعقل در متن را کنار می‌گذاشت. در مقابل این جریان، جریان اهل رأی بود که عقل‌گرایی افراطی را دنبال می‌کرد و در استنباط‌های فقهی نیز به جای تکیه بر متون دینی، اهل قیاس و استحسان بود. این جریان نیز در واقع اهل «اجتهاد در برابر نص» بود. امام صادق(ع) در برابر این دو جریان، جریان سومی را مطرح کرد که عبارت است از: «اجتهاد در نص». به این معنا که امام صادق(ع) نوعی جریان فقاهتی را تثبیت کرده و توسعه داد که در آن، تکیه بر منابع اصیل دینی و نصوص کتاب و سنت با رویکرد اجتهادی و به‌کارگیری تعقل در استفاده از نصوص دینی محوریت داشت. این جریان از یک طرف مرزبندی با جریان اهل حدیث داشت، چرا که تعقل را به کار می‌گرفت و از طرف دیگر مرزبندی با جریان اهل رأی داشت، از این نظر که مبنا را منابع شرعی قرار می‌داد. این جریان سوم، عبور از دوگانه باطل جمود بر نص و اجتهاد در برابر نص بود.

در بحث توحید و امکان شناخت صفات خداوند، گفتیم اهل تعطیل معتقد بودند عقل آدمی راهی به شناخت اوصاف الهی ندارد و عملاً مانع هرگونه قضاوت درباره صفات خدا می‌شدند. در مقابل نیز اهل تشبیه معتقد بودند میان اوصاف الهی و انسان به لحاظ معنایی تفاوتی نیست و اوصاف خالق را به اوصاف مخلوقات تشبیه می‌کردند. امام صادق(ع) منظر کلامی متفاوت و نگاه سومی را به عنوان «اثبات بلاتشبیه» مطرح کرد. به این بیان که عقل می‌تواند صفات خدا مانند وجود، علم، قدرت و حیات را اثبات کند؛ اما نمی‌تواند به کُنه صفات الهی راه پیدا کند. پس ما صفات جمال و جلال خداوند را اثبات می‌کنیم؛ بدون اینکه خدا را به مخلوقاتش تشبیه کنیم.

یکی دیگر از مباحث کلامی، بحث مهم و پیچیده جبر و اختیار است. عده‌ای قائل به جبر شدند و با اتکا به توحید عملی، هرگونه اختیار را برای انسان نادیده گرفتند. به این معنا که ما اگر موحد هستیم، باید همه افعال را فعل خدا بدانیم و افعال انسان نیز مخلوق خداست و انسان در آن نقشی ندارد. در این نگاه هرگونه اراده و اختیاری برای انسان نفی می‌شود. در مقابل آن، جریانی قائل به تفویض بودند. به این معنا که می‌گفتند انسان در افعال خود کاملاً مختار و آزاد است و خدا نیز سلطه‌ای بر افعال او ندارد. پس افعال انسان صرفاً با اراده و اختیار انسان انجام می‌شود.

امام جعفر صادق(ع) اینجا نیز در برابر هر دو جریان انحرافی، جریان سومی را با عنوان «امر بین الامرین» مطرح کرد. حدیث معروف «لاجبر و لاتفویض بل امرٌ بین الأمرین» اشاره به همین جریان سوم دارد. ما با وجدان خودمان درک می‌کنیم که قطعاً مجبور نیستیم و دارای اراده و اختیار هستیم. از طرفی قول به جبر، ظلم به خدای متعال است. اینکه ما انسان را مجبور بدانیم و در همین حال، او را مکلف بدانیم، معنا ندارد. تکلیف و عقوبت انسان به‌واسطه فعلی که اختیاری دخصوص آن نداشته، ظلم و قبیح است و چنین چیزی نسبت به خدای متعال، محال است.

از سوی دیگر اگر اختیاری داریم، خدا این اختیار را به ما داده و ما به اذن او است که می‌توانیم افعال خودمان را انجام دهیم، نه اینکه خدا دیگر بر ما سلطه‌ای نداشته باشد. پس نه جبر درست است و نه تفویض و این همان امرٌ بین الأمرین است. همچنان که بزرگان دین فرموده‌اند انسان در هر رکعت نمازش با جمله «بِحَولِ الله وَ قُوَّتِهِ اَقُومُ وَ اَقْعُد» نفی جبر و تفویض می‌کند. در واقع با عبارت «اقوم و اقعد» نفی جبر می‌کنیم و با عبارت «بحول الله و قوته» نفی تفویض.‌

در بحث تفسیر قرآن نیز اشاره شد عده‌ای هرگونه تفسیر قرآن را منع کرده و بر این باور بودند امکان فهم قرآن برای انسان وجود ندارد. به اعتقاد آنان قرآن یک متن معماگونه‌ای است که فقط باید تلاوت شود. در برابر آن‌ها، جریان دیگری نیز آنچنان در تفسیر آیات افراط می‌کردند که عملاً هیچ چارچوبی برای تفسیرشان وجود نداشت و هر چه به ذهنشان می‌رسید در مورد آیات قرآن گفته و رسماً تفسیر به رأی می‌کردند. امام صادق(ع) در برابر هر دو جریان، جریان سومی را به نام «تفسیر اجتهادی» که تفسیر بر مبنای حجت بود، بیان کرد. اکنون نیز مفسران شیعی از همین مبنا برای تفسیر آیات الهی پیروی می‌کنند. به این معنا که قرآن قابل فهم است و امکان تفسیر قرآن نیز وجود دارد؛ اما در چارچوب علم یا دلیل علمی. به بیان دیگر، ما باید برای هر برداشت تفسیری، حجت و دلیل معتبر داشته باشیم. این همان روش تفسیر اجتهادی است.

امام صادق(ع)، پایه‌گذار کلام، فقه و تفسیر شیعه

دوگانه‌های باطل جمود بر نص و اجتهاد در برابر نص، تعطیل و تشبیه، جبر و تفویض، منع از تفسیر و جواز تفسیر به رأی، همگی نمونه‌هایی از جریان‌های انحرافی و باطلی بود که در دوران امامت امام صادق(ع) رواج داشت و امام با نهضت علمی و فرهنگی همه‌جانبه‌ای که به راه انداخت و معارف فراوانی که عرضه کرد و شاگردان فراوانی که پرورش داد، خط اصیل معارف اسلامی را تبیین و تثبیت کرد.

ما امروز میراثدار همان خط اصیلی هستیم که امام صادق(ع) در برابر این جریان‌های انحرافی ترسیم کرد. کلام شیعه و فقه شیعه و تفسیر شیعه، محصول تبیین همه‌جانبه امام صادق(ع) و مرزبندی با جریان‌های فکری انحرافی و دوگانه‌های باطل است.

منبع: روزنامه قدس

دیگر خبرها

  • کشف حجاب حرام شرعی و سیاسی است
  • ضرورت برخورد جدی با شرب خبر در جامعه
  • طرح نور مبنای شرعی عقلی دارد و مورد حمایت رهبر و مراجع و مردم است
  • خراسان رضوی میزبان آزمون اعطای مدرک تخصصی به حافظان قرآن است
  • مسابقات قرآن دانش‌آموزان شیراز آغاز شد
  • علم‌آموزی همواره در آیات و روایات مورد تاکید بوده است
  • آثار شهید مطهری عقل را تسلیم و دل را راضی می‌کند
  • طریقه خواندن نماز شب و فضیلت آن
  • توهین جنجالی مجری تندرو صداوسیما به اصلاح طلبان و اصولگرایان /حسام الدین آشنا: بی ادب نباشید؛ چه برای سیدخندان و چه برای پاورقی
  • امام صادق(ع) و عبور از دوگانه‌های باطل